ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

+ چهارشنبه بیست و سوم آذر ۱۴۰۱ | 1:37 | دلارام شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟گره در روح و روانت به جهانت بزندشده در خواب ببینی که تو را قرض کند؟بروی وَهم شوی تا که تو را فرض کند شده در گوش ِ تو گوید که تو را باز تو را…؟نشوم فاش ِ کسی تا که شوم راز تو را …شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی ؟گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی ؟شده یک شب برود تا که روی در پی او؟ که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه ی او به همان حال بگویی که تو مجنون ِ منیبه تو بیمار شدم تا که تو درمون ِ منیشده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد ؟گره ات کور شود غم به روانت برسدکه روی دیدن ِ او تا که کمی شاد شویبروی در بغلش تا که تو آباد شویکه بگوید که تو تعریف ِ همان عشق ِ منیبروی یا نروی هر چه شود جان ِ منیگره ات باز کُنَد تا که تو بینا بشویکه غمت باز شود تا که تو معنا بشویشده اما تو نبودی شده اما که چه دیرگره ای کور شدم تا که شدی یک دل ِ پیر همه در خواب ولی عشق ِ تو بیدار بِماندهمه پل های دلم بی تو چو دیوار بِماندمن چرا دل به تو دادم که دلم می شکنیهمه عاشق شدنم رفت تو منظور ِ منیکه تو رفتی و دلم بی تو همان سنگ شدُهمه این عشق رَوَد تا که دلم جنگ شدُنکند بد بشود آخر ِ این قِصه ی بدنکند تلخ شود آخر ِ این غُصه ی بد... ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faryade-del بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 23 آذر 1401 ساعت: 6:16